بدون عنوان
نازنين دوست داشتني من،عزيزدلم اين روزها بيش از آنچه كه تو فكر كني دوست دارم و با همه وجودم .اصلا مگه ميشه او دوتا چشم سياه و ببيني و قلبت نلرزه ،مگه ميشه اين همه شيرين زبوني بشنوي و عاشق نشي.
بهار من اين روزها دختركي شيرين زبانه كه خوب بلده همه رو به خودش جذب كنه .دختركم امروز دقيقا 2 سال ودو ماه و بيست و يكروزته و دخترك دانا و با احتياطي هستي و خوب و بد و خوب از هم تشخيص ميدي .مكان خوابت از ما جدا شده گرچه گاهي نيمه هاي شب يا مياي تو تخت ما و به صورت افقي بين دوتامون ميخوابي يا با همون چشماي بسته صدام ميزني و من و ميبري پيش خودت.گل قشنگم ديدن برنامه كودك و كارتن از لذت هات شده و دركشون ميكني به طوريكه چندروز پيش كه من تو اتاق خواب بودم با صداي خنده هات اومد بيرون و تو داشتي ميگ ميگ نگاه ميكردي و با لذت ميخنديدي.گاها كنج آشپزخونه تو خيالت با خاله عاري صحبت ميكني و حالشو ميپرسي و من با هركلمه قربون صدقت ميره .
حسني نگو بلا بگو سي دي مورد علاقته و با عشق نگاهش ميكني همانطور كه كتاب مورد علاقه كودكيه مادرت بود.
غذا رو به مدد پزشك تغذيه و برنامه اي كه داده خوب ميخوري .اوايل با خوردن شربت مبارزه ميكردي اما الان عادت كردي و كم اتفاق ميفته بدقلقي كني .خوب بلدي مخ باباجون و كار بگيري و حاجي حاجي دورو برش باشي.با عروسكات به درستي بازي ميكني و ميخوابونيشون و با گذاشتن انگشت روي بينيت ميگي هيس عسل خوابيده .عسل عروسك بزرگ و مو طلاييه توئه كه از خودت بزرگتره و من بايد ببرمش دستشويي ،بهش غذا بدم،ببرمش خيابون و كلا عضو جديد خونست .شيرين تر از اون بازي تو با عروسكهاي انگشتيته كه هربار يكيشون و بر ميداري و به جاي اون هزارو سيصدو... بار به ما سلام ميكني و ما بايد جواب بديم .
دايره لغاتت وسيع شده و جمله بنديت مرتب .پسر همسايه مامان اينا كه اسمش محمود رو به خوبي ميشناسي و تا در و بازكنه ميگي سلام موموت.روابط عموميت خيلي قويه ولي بازي با بچه هاي هم سنت و خيلي دوست نداري و تمايل نداري كه اسباب بازي بهشون بدي ولي در عوض به خوبي با بچه هاي بزرگتر بازي ميكني و اگه نوزاد ببيني حس مسئوليت پذيريه بالايي داري .لباس پوشيدن و كه نگو هر لباسي كه خودت دوست داشته باشي و هيچكس هم حريفت نميشه كه عوض كنه برات چون به شدت خودراي هستي.خيلي تمايل به عذر خواهي نداري يعني اصلا نداري و زياد هم دوست نداري كه ديگران و ببوسي اما امان از وقت خواب كه هزاربار من و بابايي رو بوس ميكني يعني عملا تا لحظه ايكه بخوابي .حالا اگه خونه مامان جون باشيم يا مادر كه مدام از اين اتاق به اون اتاق مري كه مادر و نبوسيدم ،باباجي رو نبوسيدم ،آگا دايي رو نبوسيدم و اين بهانه اي ميشه كه نخوابي .
مثل هميشه خوابت مرتب و دوست داري روي دستم بخوابي و منم برات گل گلدون بخونم و تو لذت ببري چندروز پيش آهنگ گل گلدون و دانلود كردم تو ژخش خونه برات گذاشتم كلي خوشحال شدي اما بعدش از كرده خودم ژشيمون شدم چون تا دوساعت اين آهنگ مدام تكرار ميشد و بعدهم با زحمت اجازه دادي عوضش كنم .
اينروزها مامان مشغول هنرنمايي براي توئه كلاهت و بافدم و الان مشغول بافت شال هستم گرچه به دليل مشغله كاري خيلي فرصت ندارم ولي خوب سعي ميكنم كه امسال به موقع استفاده كني .هربار من و در حال بافتن ميبيني ميگي :منه ميگم بله .ميگي :ميسي(مرسي).بيشتر سارا صدام ميزني و وقتي كارم داشته باشي ميشم ساااااااااااااااااارا جون و اون موقع است كه ميفهمم كه آدم موقعيت سنجي هستي .
عزيز دلم برات از خدا بهترين بهترين بهترين ها رو آرزومندم