بهار من

سبزه ریزه میزه

1392/5/26 10:25
نویسنده : سارا
789 بازدید
اشتراک گذاری

امروز و اینجا میخوام از تو بنویسم تو که این روزها همه دار و ندار منی تو که این روزها عشق موندگار منی ،توییکه باتو نفس میکشم و زندگی میکنم توییکه همه چیز منی و بابت داشتنت روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم و با خودم میگم قبل از حضور آنیتا چقدر خونه سرد و بی روح بوده.نازنینی که این روزها همه جا با منه و همراهیم میکنه و ساعتهای تنهایی من و پر میکنه دخترکی که این روزها شیرین و شیرین تر میشه و هر دفعه یه کار جدید از خودش نشون میده .

دخترکم این روزها به درک تفکیک جنسیت رسیدی و زن و مرد رو به خوبی از هم تشخیص میدی .همچنان همه زنها عمع و همه مردها عمو هستند به غیراز کسانیکه اسمهای خاص خودشونو دارن .خاله رو یاد گرفتی و هردو خاله رو آله صدا میزنی گرچه نمیدونم چه اصراری داری خاله کوچیکت و به اسم صدا بزنی .

تا صدای موبایلم و میشنوی هرجا باشی خودت و میرسونی و میگی : من من .یعنی من باید جواب بدم .احساس مالکیتت شدیده و همه چیز و از آن خودت میدونی و میگی آنی آنی .خدا رو شکر غذا رو خوب میخوری و گاها که گرسنه باشی درخواست غذا میدی .

خیلی با بچه های دیگه بازی یا به قول خودت بادی نمیکنی و بیشتر با بزرگترها میجوشی .چند شب پیش شام رفته بودیم خونه پسرعمه ح و تو اولین بار بود که با همسن و سال خودت بازی میکردی گرچه فربد یکسال از تو بزرگتره البته این بازی دردسرهایی هم داشت .اول از همه اینکه اونجا یاد گرفتی که همه چیز متعلق به تو نیست و هرکس مالک وسایل خودشه .دوم اینکه یاد گرفتی چطوری بازی کنی .

فربد به آنیتا: دخترم مثلا من بابتم ،بیا بابام تا بریم برات کباب درست کنم .آنیتا همراهی میکنه.

فربد رفته تو کمد لباسهاش و آنیتا طبقه دوم مستقر شده .فربد بازی کردن و بلد ولی آنیتا فقط نگاه میکنه فربد در میزنه و من به آنیتا میگم آنی بگو کیه و آنیتا با اون صدای کوچولو میگه کیه .حالا آنیتا یاد گرفته که باید در بزنه ودر جواب کیه فربد بگه منم که چون خوب بلد نیست میگه منی .فربد دستش و میاره جلو و میگه بیا دخترم مرغ بخور آنیتا با شک و تردید دست خالی فربد و نگاه میکنه و خیلی منطقی میگه "نیست" .نیشخند

دخترکم هنوز به درک این بازی ها نرسیده ولی یاد میگیره بطوریکه وقتی اومدیم خونه نزدیک به نیم ساعت از کیف من خوراکی خیالی در میاورد و من باید میخوردم .

از دستور دادن که نگو : مامان مامان بیا بیااااااااااا

من : بله چی شده .

آنیتا : بخو بخو (بخواب بخواب)اینجا اینجا (اشاره به کنار خودش)

من:چشم و دراز میکشم.

آنیتا با خنده : می می متفکر

به شدت علاقه مند شده که بره دستشویی و بعداز خودش حتما باید نی نی رو ببرم دستشویی .

آهنگ بوم بوم افشین و خیلی دوست داره و مدام با اون میرقصه البته این کار دائیشه و هر ساعتی از خواب بیدار بشه میره سراغ لب تاب دایی و در خواست بوم بوم میده.

البته دختر من به مراسمات مذهبیشم علاقه نشون میده و اگه مثلا ما یه شب 10نفر مهمون داشته باشیم و این 10 نفر بخوان نماز بخونن ایشون با هر ده نفر به قول خودش الله الله میخونه و هربار که صلوات بفرستیم با اینکه ادای کلمات و بلد نیست ولی آهنگش و میزنه .

سبزه ریزه میزه کاری از حمید جبلی ماههاست که بعد از نازگلک خاله ستاره پای ثابت پخش ماشین ماست .اینقدر که ما هم مدام ترانه هاشو تکرار میکنیم ولی انصافا قشنگه .

اینم اندر احوالات سبزه ریزه میزه من در این روزها

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

خواب گو
26 مرداد 92 12:04
سلام دوست من وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار من می باشد