شیرین دوست داشتنی من

الهی قربونت برم که روز بروز عزیزتر و شیرین تر میشی .الهی قربونت برم که تا از در میام اولین استقبال کننده منی و اون لحظه است که برات میمیرم.

نازگلم چند روزه که 11 ماهش تموم شده و وارد ماه 12 شده .فکر کن این ماه که تموم بشه من یه خانوم یکساله دارم که از فکر داشتنش دلم غنج میره و میخوام از خوشحالی بال در بیارم .

چند روزه که پیش عمه ب هستی و حسابی ازت نگهداری میکنه .عزیز دلم به شدت کنجکاو و در عین حال حرف گوش کنه .خیلی علاقه منده که راه بره و به هر چیزی دستش و میگیره و بلند میشه البته در عین حال محتاطه چون به هیچ عنوان خودش و ول نمیکنه و وقتی از ایستادن خسته میشه اینقدر داد و فریاد میکنه تا یکی از ما بهش کمک کنه تا بشینه .

طبق معمول غذا خوردنش اصلا خوب نیست گاهی میخوره گاهی هم نه !البته منکه حسرت این به دلم موند که آنیتا خانوم یه غذایی رو با تموم علاقش بخوره .

غذا دادن به آنیتا دیدن داره چون درازش میکنم بعد کلی شعر میخونم تا میاد بخنده من لقمه میزارم دهنش یا اینکه جدیدا علاقه مند شده به گاز گرفتن که من میگم آنیتا مامان و گاز بگیر تا میاد گاز بگیره من بازم لقمه میزارم دهنش تا آنیتا بیاد بخوره غذا یخ میشه و از دهن میفته .

فعلا وضعیت خونه مشخص نیست و برنامه تولد برای دخترک نامشخصه .

دیروز براش دوتا اسباب بازی جدید خریدم من و بابا هرچیزی که ببینیم مناسب سنشه و خودش بهش علاقه نشون میده براش میخریم دیروزم تو. خیابون یه دست صدا دار براش خریم که توش لامپای رنگی داره و یه تبلک که البته مهره های کنار تبلک و میخوره و منم برش داشتم .آنیتا هرچیزی رو بلافاصله میفرسته تو دهنش و من مدام باید دنبالش باشم و تند و تند باید دستاش و بشورم .

خدای خوبم ممنونم بابت اینکه آنیتا رو به من دادی ...