دخترکم ده ماهه شده
دخترکم ده ماهه شده بازم دیر نوشتم ولی خوب تو اولین فرصت اومدم .نازنینم الان تو هفته دوم یازده ماهگی هستی و مثل همیشه شیرین و دوست داشتنی .
این روزا هوا خیلی گرمه و دخترکم که اصلا گرما رو دوست نداره اگه تو جای خنک قرار بگیره هم آرومه و هم خوب میخوابه .غذا خوردنش روز به روزه یعنی یه روز خوب غذا میخوره و روز بعد اصلا تمایلی به خوردن نشون نمیده .دیگه خوب میشینه و چهار دست و پا میره همه چی رو جابجا میکنه و هیچی نباید جلوی دستش باشه هرچی دستش بدیم پرتش میکنه .به خوبی کاربرد تلفن همراه و میدونه و تا میدیم دستش میزاره در گوشش و بعد از یه مدت کوتاه پرتش میده .به آرومی و با تکیه به مبل بلند میشه و عاشق این حرکت بابامه که دستشو میگیره و بدو بدو حرکتش میده .
جدیدا دوتا دندون بالاش داره در میاد و دوست داره همه چی رو گاز بگیره .دیروز بغل خاله کوچیکش بود دیدم داره خیلی حق به جانب دونه دونه انگشتای خاله رو گاز میگیره .دوست ندارم عادت کنه به گاز گرفتن اینه که سعی میکنم جلوش و بگیرم .
آنیتا دیگه به خوبی ما رو می شناسه ،به اسم خودش به طور کامل واکنش نشون میده و حتی به القابی مثل خانوم ،گلم ،عسلم و مخصوصا کلمه عروسک بابا که همیشه باباش با این لفظ صداش میزنه واکنش نشون میده .
این روزا آنیتا کلمه بَ بَ رو خیلی خوب ادا میکنه و گاها سوزنش گیر میکنه رو این یه کلمه .
دختر قشنگم با اینکه خیلی از شبا نمیزاری خوب بخوابم و من باید صبح زود برم سرکار ،با اینکه ممکنه خواب نیمروزت با من هماهنگ نباشه و من بازم بیخوابی تحمل کنم ولی بازم با این حال عاشقتم و دوستت دارم.
