بهار من

بهترین خبر

1390/1/20 13:26
نویسنده : سارا
375 بازدید
اشتراک گذاری

هترین خبر نمی دونم چرا همش حست میکردم ولی با خودم میگفتم اشتباه میکنی ؟ چند روز گذشت و من با دوخط پر رنگ بی بی چک مواجه شدم داشتم از خوشحالی بال در میاوردم خیلی منتظرت بودم خیلی .حسش بیش از اندازه شیرین بود اینقدر که سریع شماره بابایی رو گرفتم بهش خبر دادم .بنده خدا سرکار بود ولی نتونست خوشحالیشو مخفی کنه .
با تمام این خوشحالیا تمام وجودم پر از ترس بود ترس از اینکه اگه مشکلی پیش بیاد چی میشه ، چقدر زمان دارم تا بفهمم قلب مهربونت تشکیل شده یاه نه ؟ اینا کابوس شبانه من شده بود .دوست نداشتم کسی چیزی بدونه دل دردای شدید اذیتم میکرد ولی چون علامتی از حضور تو بود برام شیرین بود .بابا طاقت نیاورد و به هردو مامان جونات گفت و اونام کلی خوشحال شدن .با دکترم مشورت کردم و برای 9 اسفند تاریخ سنو گرافی زد فکر کن من با این همه استرس از 15 بهمن تا نه اسفند باید صبر میکردم ولی مجبور بودم و کاری دیگه از دستم بر نمیومد.با کار خونه بدرود گفتم و بیشتر وقتم و در حال استراحت هر روز به اندازه یه سال میگذشت تا 5 اسفند که دیگه طاقت نیاوردم یه روز پنجشنبه من و تو به هیچکس نگفتیم حتی بابایی و رفتیم سنو گرافی ( بابا اون روز تا شب سر کار بود).
من بیقرار بودم ولی سعی میکردم عجله نکنم ، فقط کارم شده بود فرستادن صلوات و خوندن آیت الکرسی .به شدت مثانم پر شده بود و در حال انفجار بودم بعداز 45 دقیقه نوبت به من و تو رسید و من با کوهی از استرس رفتم پیش خانم دکتر .دکتر خوب و دوست داشتنی بود .بهش گفتم استرس دارم و برای چک کردن ضربان قلب نی نی اومدم وبعداز چندثانیه گفت : استرس نداشته باش نی نی قلبش تشکیل شده و همه چیش نرماله فقط داره مدام خودش و جمع میکنم ( تو دلم گفتم : فدات بشم تو مگه همش چقدری که خودتم جمع میکنی؟) بعد دکتر گفت چون کیفت و بد گذاشتی زیر سرت حالت خوابیدنت بده نی نی داره اذیت میشه .
داشتم از خوشحالی دیوونه میشدم تا خونه قربون صدقه خودت و قلبت میرفتم .حالا باید صبر میکردم تا بابا بیاد و این خبر خوب و بهش بدم .فکر کن وقتی اومد کلی دم در با صدای بلند خندید وهورا کشید بعدم رفت بیرون و تا یک ساعت نیومد وقتی اومد با یه دسته گل بزرگ و یه جعبه گنده شیرینی اومد از هر گلی دوتا آورده بود و وسطشون یه غنچه کوچولوی رز گذاشته بود و گفت این جوجمونه .
خدایا هزاران بار شکرت به خاطر دادن این جوجه به ما .خدایا کمک کن تا بتونم این ماهها رو به خوبی بگذرونم با آرامش خیالی که خودت به من میدی .
نی نی من الان هفته هفتمش تموم شده
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار من می باشد