بهار من

نازنین گلم

1390/4/4 8:27
نویسنده : سارا
387 بازدید
اشتراک گذاری

نازنین گلم این روزا ضرباتت قویتر شده ولی نمی دونم چرا اینقدر ضرباتت کمه یا اینکه تو یه روز فقط یکبار تکون می خوری و این من و نگران میکنه ، نمی دونی هر ضربه تو چقدر تو روحیه من تاثیر داره .

تا حالا خودت و از بابا مخفی میکردی ولی دوروز پیش که گوششو به شکم من چسبونده بود دوتا ضربه محکم به گوشش زدی ،نمیدونی چه ذوقی میکرد ،شاید برای اولین بار بود که حضورت و احساس میکرد.

نازنین گلم یه مقدار از خرید وسایلت مونده ، مثلا باید برات یه ساک بخرم ،یه نی نی لا لا بخرم و یه سری چیزای دیگه ، در مورد خرید تخت خواب من و بابا به توافق رسیدیم فعلا برات تخت نخریم تا زمینیکه تو بزرگتر بشی و بتونی به طور مستقل تو اتاق خودت بخوابی ، آخه گل قشنگم منکمه بدون تو خوابم نمیبره پس باید کنار خودم بخوابی تا هرشب عطر نفسات سیرابم کنه .

دیگه اینکه دیروز جمعه بود و صبح که من و بابایی بیدار شدیم اول یه تغییراتی تو دکور خونه ایجاد کردیم و بعد شروع کردیم به گردگیری ، البته خداییش بیشتر بابا کارا رو انجام میداد و من استراحت میکردم با این حال خیلی خسته شدم ، غروبم به اتفاق خانواده یکی از عموهات برای شام رفتیم خارج از شهر که خوش گذشت ،میدونم به تو هم خوش گذشته .

این دلشوره های من تمومی نداره کاش زودتر نه ماهت تموم بشه و من این دالشوره هام تموم بشه وقتی کنارم باشی خیالم راحت تره و مطمئنم بیشتر بهم خوش میگذره .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار من می باشد