تولد بهار من
خانوم قشنگم روز 22 شهریور یکساله شدی .یکساله که حضور شیرینت زندگی همه خانواده رو تغییر داده .یکساله که من بزرگ شدم و خاکی شدن و صبور بودن و با تو یاد گرفتم .یکساله که همنشین من عروسک نازیه که هر لحظه برای دیدنش ،بوسیدنش و بوییدنش ثانیه شماری میکنم .
عزیز دوست داشتنیه من با همه وجود دوست دارم و برات از خدای بزرگ ،خدایی که با مهربونیش نعمت داشتن تو رو نصیبم کرد بهترین ها رو میخوام .
کوچولوی دوست داشتنی من تولدت به خوبی برگزار شد گرچه خونه هنوز آماده نبود ولی شام مهمونامونو که خودمونی هم بودن بردیم بیرون و برای خوردن کیک و بقیه مراسم رفتیم خونه خاله جونت .روز قبلم رفتیم آتلیه تا عکسای یکسالگیت برای همیشه ثبت بشه و ما هربار با دیدنشون لذت این روزها رو حس کنیم .
قشنگکم الان هفت تا دندون داری .حرفای من و خوب متوجه میشی و گاها به عمد خودت و به اون راه میزنی .وقتی شعر میخونم دوست داری با من همخوانی کنی .سرپا می ایستی و برای خودت دست میزنی .کاربرد موبایلو میدونی و میگی ادو (الو) .
تو روز تولدت از خدا برات سلامت و سعادت . آرامش خواستم چیزایی که همیشه خواستم نه برای تو تنها که برای همه کودکان دنیا .براتون از خدا دنیایی پراز آرامش و صلح میخوام چیزی که این روزا مردان قدرت یادشون رفته ،فراموش کردن که شما فرشته های زمینی نیاز به امنیت و آرامش دارین .لذتی که نسل ما نبرد چون بچه های جنگ بودیم .
برای هزارمین بار تولدت مبارک جیگر مامان