چند قدم تایکسالگی
دختر قشنگم این روزها حال و هوای من خیلی متفاوت این روزها من دارم مامان یه عروسک ناز میشم که داره یکسالش میشه و روز به روز برای من شیرین تر میشه .
هر روز برای ما یه حرکت و یه ادای جدید داری که غافلگیر میشیم .هر بار با دیدن تو من و بابا به همدیگه میگیم که یادمون باشه که ما هم یه روزی این مراحل و طی کردیم ،به عینه دیدیم از تولید یه صدای کوچیک از حنجره ،یه غلت خوردن کوچولو ،یه سینه خیز یا چهار دست و پا رفتن و حالا راه رفتن چقدر فعالیتهای سخت و دشواری بود و ما آنقدر اسیر روزمرگی شدیم که این کارها برامون عادی شده .
خدا رو روزی صدهزار بار به خاطر داشتنت و وجودت که شیرینی خونمونه شاکریم ،شکر که فرزندی به ما عطا کرد در کمال صحت و سلامت و امیدوارم ما هم بتونی فرزند صالحی پرورش بدیم .
خیلی دوست داشتم یه برنامه خاص برای تولدت داشته باشم ولی از اونجاییکه هنوز وضعیت خونه مشخص نیست و همه میگن تولد یکسالگی دخترت بهتره تو آرامش باشه چون خسته میشه ،احتمالا با حضور مامان بزرگات و بابابزرگ و خاله و دایی برگزار بشه ولی برای مکانش هنوز تصمیمی نگرفتیم .
کادوی تولدم بعدا میگم عزیز دلم