برای عزیزم
دختر نازم چند روزه که شش ماهگیت تموم شده و من دارم روزای ماه هفتم و سپری میکنم .تازه داری شیطون میشی و حرکاتت مشخص تره ،نمیدونی با هر حرکتت خاله هات و داییت چقدر ذوق میکنن و جیغ میکشن و مدام درخواست دارن که زودتر بیای ولی من میگم : نه گل من باید اینقدر بمونه تا خوب برسه و سالم سرحال به دنیا بیاد .
نوه های عمه بزرگت دوقلو بودن یه پسر و یه دختر که تو هفت ماهگی به دنیا اومدن ولی خدا رو شکر سالمن ولی من دوست ندارم تو با عجله اونا به دنیا بیای .
این روزا هوا خیلی گرمه اینقدر که من برای محل کارم درخواست یه کولر دیگه دادم و با توجه به شرایط من قبول کردن ،گرما خیلی اذیتم میکنه و سعی کردم مانتو نازکتر بپوشم ولی مامان مگه تو میزاری ؟ اینقدر صبحا تو شکمم بالا و پایین میپری که همش باید دستم رو شکمم باشه تا ارباب رجوع هام متوجه تو نشن .چیز زیادی دیگه سرکار نمیام شاید دو ماه دیگه بعد با هم میریم تعطیلات .
من و بابا هردو خوبیم ، همین که کنار من و تو باشه برای هردومون کافیه ، اگه دنیا این روزا کنارم باشه ولی هیچکدوم جای بابا رو نمیگیرن .
از اول که اومدی تو شکم مامانی همش دوست داشتیم با هم بریم مسافرت و مهمونی و تو جمع های شلوغ باشیم ،امیدوارم وقتی به دنیا اومدی روابط عمومیت قوی باشه .البته با هم کلی هم مسافرت و اینور اونور رفتیم که دیگه از خرداد دکترت ممنوع کرده من برم تو جاده الانم روز جمعه عقد یکی از پسر عمه هاته که باید بریم یکی از شهرستانهای اطراف ولی بابا جونت اجازه نمیده من و تو بریم ولی من دارم رو مخش کار میکنم .
عزیز دلم برات چند رقم دیگه وسیله خریدم که هر بار نگاهشون میکنم دلم برات غش میره ، روزای بی تو سخت و کشدار میگذره و بیصبرانه منتظر نی نی نازم هستم . کلی برات شامپو و صابون و لوسیونهای خوشبو گرفتم و به یادت هرروز بوشون میکنم .
مامان عاشقانه منتظرته